لطیفه-سری 1

 

 

 

دزدیصاحب خانه:« آی کمک، کمک! دزد!»
دزد:« داد نزن بابا! کمک لازم نیست،  من با خودم چند نفر آورده ام.»


 

استراحتاولی:« از بس استراحت کردم، خسته شدم.»
دومی:« خب یک کم استراحت کن.»


 

نقاش تنبلاولی:« چه نقاشی قشنگی! اما معلوم نیست طلوع آفتاب را نشان می دهد یا غروب آن را.»
دومی:« نگران نباش. من می دانم غروب آفتاب است. این نقاش هیچ وقتی زودتر از ۱۲ ظهر از خواب بیدار نمی شود.»

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد